آیا میزان مشارکت مردم تنها وجهه حماسی شدن انتخابات است؟ آنچه در ادامه آمده است یادداشتی است که در تحلیل این مساله که در هفته نامه پنجره (شماره 172) در تاریخ 1392/3/18 منتشر کرده ام:
بسم الله الرحمن الرحیم
رهبر عزیز انقلاب، سال 1392 را سال «حماسه سیاسی، حماسه اقتصادی» نامیدند. درباره حماسه سیاسی، ذهنها بیش از هرچیز معطوف به مساله انتخابات و میزان مشارکت مردم است؛ اما آیا این تنها وجهه حماسی شدن انتخابات است؟
گسترش تلقی غربی از مفاهیم و مواجهه کلیشهای با بیانات رهبر انقلاب از آفتهایی است که همیشه بدان مبتلا بوده و هستیم. زمانی که رهبر عزیزمان سال 1390 را سال جهاد اقتصادی نامیدند، باز این مواجهه غربی-کلیشهای گسترش یافت و آن موقع با نگارش یادداشتی درباره سیره و جهاد اقتصادی حضرت زهرا[1] کوشیدم با این مواجهه مقابله کنم و الان نیز از نگارش مقاله حاضر همین قصد را دارم.
آن زمان واژه «جهاد» در ادبیات غربی و کلیشهای فهمیده میشد و لذا در میان مولفههای مختلف آن، بر «تلاش فراوان» تاکید میگردید، و مولفههای دیگر آن، مانند صبر و استقامت، ایثار و فداکاری، اخلاص و توکل، و ... مورد غفلت قرار میگرفت؛ امروزه نیز در مورد واژه «حماسه»، فقط «کمیت» و «جنجال» مورد توجه قرار گرفته و از دو مفهوم «کیفیت» و «تعالی» که در این واژه نهفته است، غفلت میشود.
شاهد سادهای بر این مدعا، نوع تحلیلهایی است که پیش و پس از تعیین صلاحیت نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری در کشور شاهد بودهایم. عدهای در دقایق پایانی زمان ثبت نام، اعلام حضور کردند؛ که حضور برخی از آنها این تحلیل را در پی داشت که انتخابات بسیار پرشورتر برگزار خواهد شد و حماسه سیاسی رقم خواهد خورد؛ و سپس عدم احراز صلاحیت برخی از ایشان، این تحلیل را در میان عدهای پدید آورد که حضور مردم کمرنگ خواهد شد و دیگر حماسه سیاسی رخ نمیدهد.
میتوان پذیرفت که حضور برخی از افراد مذکور «شور و جنجال» انتخابات را شدیدتر میکرد و چهبسا در «کمیت» آراء را هم اثری میگذاشت؛ اما آیا این نگاه که ارکان «حماسه» را تنها در شور و جنجال و کمیت میداند، یک نگاه اسلامی است؟ برای اینکه مقصود بهتر معلوم شود، اشاره به برخی مثالهای تاریخی مفید است: ما کدام جنگها را یک جنگ حماسی (با بار ارزشی مثبت) میدانیم؟ جنگهای نادرشاه افشار که بسیار پرشور و جنجال و پرکمیت بود و فتوحات مادی فراوانی به همراه داشت؛ یا واقعه عاشورا، که شور آن، نه در جنجالآفرینی و کمیت آن، بلکه در کیفیت و تعالی حاصل از آن بود؟ واقعه عاشورا، در یک نگاه عمیق، حماسیترین واقعه تاریخ بشریت است؛ چرا که نه فقط بر مردم آن زمان، یا بر شیعیان و مسلمانان جهان اثر گذاشته و میگذارد، بلکه حتی پس از گذشت 12 قرن یک نهضت ضداستعماری را توسط یک انسان بودایی (گاندی) رقم میزند (گاندی الگوی نهضت خود را امام حسین علیهالسلام معرفی کرد). اما این بزرگترین حماسه تاریخ، زمانش کمتر از یک روز بود، مکانش در فاصله 80 کیلومتری از یک شهر (کوفه)، و حماسهآفرینانش حدود 100 نفر. از سوی دیگر با اینکه درباره جنگ جهانی اول و دوم، فیلمها ساخته شده تا نوعی باور به حماسی بودن آنها، به مخاطب القا شود، اما هیچ یک آن را یک «حماسه» نمیدانیم؛ با اینکه زمانش چندین سال طول کشید، مکانش در قلب پایتختهای مهمترین کشورهای دنیا بود، و رقم نقشآفرینانش چندین میلیون نفر.
پس شاخص حماسی بودن یا نبودن انتخابات فقط کمیت نیست. حماسی بودن حادثهای مثل انتخابات دو رکن دارد: بُعد کمی، و بُعد کیفی. از لحاظ کمیت که سی و چند سال است که شاهدیم دشمنان نظام، هر دفعه به بهانهای، وعده کم شدن حضور مردم را مطرح میکنند و الحمدلله هربار این پیشبینیشان نقش بر آب شده است و مردم با حضور پرشور خود بُعد کمی حماسه انتخابات را رقم زدهاند.
اما بُعد کیفی آن، که کمتر مورد توجه قرار گرفته، امری است که سال به سال رو به ارتقا بوده و اگر از منظری عمیق در انتخابات امسال بیندیشیم خواهیم دید که نیامدن آن افراد نهتنها از حماسی شدن این واقعه نخواهد کاست، بلکه بهویژه از زاویه کیفی، آن را به حماسی بودن نزدیکتر خواهد کرد.
در اینجا هیچ قضاوتی درباره خود آن افراد مدنظر نیست، بلکه تحلیلی صرفا اجتماعی از رفتار جامعه مد نظر است. اگر آنها میآمدند جنجال و شاید کمیت بیشتر میشد، اما نه افزایشی از سر عقلانیت، بلکه افزایشی از باب عشق و نفرت. ریشه این جنجال این بود که بسیاری از مردم از سر عشق و بسیاری دیگر از سر نفرت وارد میدان میشدند؛ و مدار نظرات بر عشق و نفرت دور میزد تا بر تحلیل و تامل؛ در نتیجه فضای احساسی دوقطبیای پدید میآمد که مانع عقلانیت در تصمیمگیری آحاد جامعه میگردید و رایها بیش از آنکه بر مدار بحث و تحلیل بچرخد، بر مدار قطبی شدن جامعه حرکت میکرد، و این واقعه اگرچه چهبسا اندکی بر تعداد آراء میافزود، اما سطح تحلیلها را تنزل میداد و بازار اهانت و سیاهنمایی و بیاخلاقی و رسوا کردن همدیگر گرم میشد، و اگر چنین فضایی به خاطر جنجال و کمیت حاصل از آن، در یک منطق کلیشهای، یک حماسه قلمداد شود؛ اما از منظر اسلامی، یک انحطاط اخلاقی است تا یک حماسه؛ شبیه وضعیتی که در انتخابات 88 رخ داد، که اگرچه به خاطر کمیتش میتوانست یک حماسه به حساب آید، اما به خاطر غلبه بیاخلاقیها و قانونگریزیها و جنجالمداریها، به یک فتنه تبدیل شد.
اگر کسی روند انتخابات ریاست جمهوری در کشور را در نظر بگیرد، شاهد یک رشد کیفی هستیم که بسیار مهمتر از رشد کمی آن است؛ و این آن بُعد از حماسه سیاسی مردم ماست که اغلب مغفول واقع میشود. انتخابات حاضر یک گام به جلو محسوب میشود؛ زیرا:
اولا نتیجه برای هیچکس معلوم نیست و لذا بازار تحلیلها گرم و گرمتر میشود و این رشد اجتماعی و سیاسی جامعه را در پی دارد؛ و
ثانیا در پی نیامدن افراد مذکور و شدت گرفتن تبلیغات رسانههای مخالف نظام، حضور مردم (که قطعا بیش از حضور مردم در کشورهای مدعی دموکراسی مانند آمریکاست که کمتر از 50 درصد واجدین شرایط در آن شرکت کردند) همانند گذشته حماسهساز خواهد بود؛ و
ثالثا انتخابات، حتی اگر به دور دوم کشیده شود، بعید به نظر میرسد که به سمت یک فضای دوقطبی احساساتی (که مانع تصمیمگیری عقلایی است) کشیده شود؛ و اگر تعالی و کیفیت را دو رکن مهمترِ «حماسه» بدانیم، چنین انتخاباتی بیتردید یک حماسه سیاسی خواهد بود.
[1]. متاسفانه سایتی که این یادداشت حقیر را ابتدا منتشر کرد، هم نام آن را عوض کرد و عنوان «درسهایی که حضرت زهرا(س) به ما میآموزد» بر آن گذاشت که اصلا دغدغه مورد نظر (که هشدار به مواجهه کلیشهای با تعابیر رهبری بود) را تحتالشعاع قرار میداد و هم مقداری از آن را حذف نمود؛ لذا خوانندگان را به نسخه اصلی آن که در وبلاگ خود قرار دادهام (با عنوان «سیره حضرت زهرا سلام الله علیها و جهاد اقتصادی؛ کلیشه یا واقعیت») ارجاع میدهم.