سلام بر همگان
یادداشت زیر را باز به مناسبت تقارن ایام الله دهه فجر با میلاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امام صادق علیهالسلام برای هفته نامه پنجره نوشته بودم که در شماره 125 آن در همین هفته منتشر شد به آدرس
http://www.panjerehweekly.ir/1390/11/23/PanjerehWeekly/126/Page/20/
البته این یادداشت پرداختن به مطلب فوق است از زاویهای غیر از یادداشت قبلی.
موضوع این یادداشت دو مطلب است: اولا تبیین اهمیت مفهوم ایام الله در زندگی یک مومن؛ و ثانیا باز کردن مفهوم گسترش اسلام که وجه مشترک سه مناسبت فوق است؛ و توضیحاتی درباب اینکه چگونه گسترش اسلام در آن واحد هم با گسترش اخلاقیات و هم با حکومت و سیاست گره میخورد و این گسترش چگونه بر مشکلات ظاهری جامعه دینی میافزاید
و اما یاداشت مذکور:
چند روزی است که در ایام الله غوطهوریم؛ ایام الله دهه فجر انقلاب اسلامی و 22 بهمن، که طلیعه احیای اسلام در جهان بود، با یوم الله میلاد پیامبر اسلام، که طلیعه ورود اسلام به دنیای خاکی بود و یوم الله ولادت امام صادق علیهالسلام که گسترش دهنده حقایق اسلام در عالم بود، مقارن گشته است.
قرآن کریم تمام آنچه را در جهان وجود دارد آیه و نشانهای برای عاقلان میداند؛ و این نشانهها منحصر به اشیای خارجی نیست، بلکه حتی ایام و زمانها نیز میتوانند نشانه و آیت خدا باشند؛ هرچند درک این نشانه بودن کار هرکسی نیست. با اینکه همه زمانه متعلق به خداست، اما برخی از ایام، چنان در متوجه ساختن انسان به خدا موثرند که ایام الله نام گرفتهاند: خدا وقتی موسی را به سوی قومش فرستاد به وی دستور داد که قومش را از ظلمات به سوی نور سوق دهد و آنها را متذکر به ایام الله نماید: «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ» (سوره ابراهیم، آیه5) بر طبق این آیه شریفه، اگرکسی میخواهد یوم الله بودن ایامی را درک کند باید هم اهل صبر باشد و هم اهل شکر، آن هم نه اینکه فقط در حد عادی «شاکر» و «صابر» باشد، بلکه «صبار شکور» باید باشد. چرا صبار شکور؟ شاید چون اگر بر ناملایماتی که همراه ایام الله است بسیار صبر نکند، ممکن است ایام الله را حتی یک انحراف قلمداد کند، و اگر دائما در حین این ناملایمات احتمالی، متوجه حسن و برکت نهانی این ایام نشود و شکر آن را نگذارد، چه بسا که نعمت از او سلب گردد.
درک و همراهی ایام الله چنان برای انسان مومن ضرورت دارد که خداوند متعال، کسانی که ایام الله را باور ندارند و بدانها دل نبستهاند، کافر میداند و از مومنان میخواهد که از این گونه افراد اعراض کنند و به یاوهگوییهای آنها بیاعتنا باشند تا خدا خود جزای آنها را بدهد: «به مومنین بگو که از کسانی که امیدی به ایام الله ندارند اعراض کنند تا خدا جزای هرکسی را مطابق با آنچه کسب کرده بدهد؛ قُلْ لِلَّذِینَ آمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذِینَ لا یَرْجُونَ أَیَّامَ اللَّهِ لِیَجْزِیَ قَوْمًا بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ» (سوره جاثیه، آیه14) (علامه طباطبایی در تفسیر این آیه اشاره میکند که «یغفروا» در اینجا به معنای رویگردانی و اعراض و ترک مخاصمه و گفتگو و جدال است.)
پس اولا وظیفه هر مومنی است که ایام الله را به یوم الله بودن بشناسد و جدی بگیرد؛ و ثانیا به یاوهگویی کسانی که ایام الله را جدی نمیگیرند اعتنایی نکند. حال اگر در تقارن این ایام الله که گاه و بیگاه پیش میآید نیز بیندیشد چهبسا به پیامهای مضاعفی دست یابد. قطعا هم درک ایام الله و هم پیامهای حاصل از تقارن ایام الله برای اهل آن بسیار نکتهها دارد و در اینجا گوینده تنها در حد فهم خود به یکی از آنها اشاره میکند، شاید تلنگری باشد برای سایر مومنان که با جدی گرفتن این آیات، بهره معنوی خود و جامعه را مضاعف سازند.
میلاد پیامبر اعظم یکی از ایام الله است؛ چرا؟ چون برترین مخلوق خدا به دنیا آمد و با آمدنش جهان را روشن کرد. جدای از ابعاد عظیم معنوی پیامبر اعظم، همین وجود دنیوی ایشان چنان منشا برکت و ایمنی بود که طبق فرمایش امیرمومنان و به دلالت آیه شریفه 33 سوره انفال «خداوند دو امان برای اهل زمین قرار داده بود، حضور پیامبر در میان ایشان و استغفار آنان؛ حال که اولی رفته از دومی غافل نشوید» (نهجالبلاغه، حکمت 88)؛ یعنی صرف حضور او در دنیا خاصیت و اثری همچون اثر استغفار اهل زمین دارد؛ و آیا وجودی بابرکتتر و الهیتر از وی سراغ دارید؟ با آمدن او خداوند بزرگترین منت خود را بر آدمیان را ارزانی داشت (سوره نساء، آیه164) و اسلام را بر ایشان عرضه کرد (سوره حجرات، آیه17).
روز ولادت امام صادق علیهالسلام هم از ایام الله است: آن مقدار که ایشان فرصت یافت به معرفی معارف عمیق و همهجانبه اسلام بپردازد، نه پیامبر اکرم (ص) فرصت کرد و نه هیچ یک از امامان دیگر. شاهد ما بر این مدعا همین بس که میراث معارفی که شیعه از روایات معصومین دارد چند ده برابر روایات اهل سنت است، چنانکه بزرگترین منابع روایی اهل سنت (همچون صحیح بخاری یا صحیح مسلم) بیش از حدود 1500 روایت ندارند؛ اما فقط کتاب شریف کافی که مرحوم کلینی جمعآوری نموده مشتمل بر بیش از 16000 روایت در حوزههای مختلف معارف اسلام است، و اغلب این روایتها از امام صادق علیهالسلام میباشند.
دهه فجر و 22 بهمن هم از ایام الله است، چرا که زمانی بود که جان تازهای در جهان اسلام دمیده شد و مسلمانان بعد از قرنها رخوت و دوری از اسلام، دوباره اسلام را در عرصه زندگی خود مشاهده کردند و اسلام مبنای حیات یک امت قرار گرفت. 22 بهمن نقطه عطفی در تاریخ مسلمانان گردید؛ نقطه عطف به همان معنای دقیق ریاضی آن، یعنی نقطهای که پایان روند انحطاط مسلمانان، و شروع روند صعودی ایشان و بازگشت دوباره مسلمانان به اسلام و احیای اسلام در جهان بود، حرکتی که آثارش را امروز در نقاط مختلف دنیا، به ویژه در کشورهای مسلمان مشاهده میکنیم و انشاء الله به ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف منتهی خواهد شد.
برای اینکه رابطه این ایام الله با همدیگر بهتر معلوم شود بگذارید سراغ فرمایشات خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برویم. پیامبر (ص) فرمود: من فقط برای این مبعوث شدم تا «مکارم اخلاق» را به نهایت خود برسانم. «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ» (مستدرکالوسائل، ج11، ص188) یکبار دیگر دقت کنید: «فقط برای مکارم اخلاق». اکنون به آنچه از زندگی پیامبر سراغ دارید بیندیشید: زندگیای پر از درگیری و جهاد و مسائل سیاسی- اجتماعی؛ عجیب نیست؟! آیا زندگی پیامبر خیلی مظهر اخلاق بود یا زندگی فلان عارف زاهد گوشهنشین؟ آیا ما اخلاق را در گوشهگیری میجوییم یا در دل سیاست؟ رسوبات جاهلی هزار ماه حکومت بنیامیه در بیش از هزار سال فاصلهای که بین ما و زمان معصومین رخ داده، چنان اثر کرده که بسیاری از ما ناخودآگاه، سخنان معاویهپسند را باور کردهایم که: «سیاست عین دروغ و فریب است و بهتر است بزرگان دینی (مانند امام حسن علیهالسلام) کار سیاست را که آلوده به بدیهاست به امثال معاویه بازگذارند»؛ «سیاست نیازمند نیرنگبازی است و معاویه در این عرصه زیرکتر از علی است، پس همان بهتر که او حکومت کند»؛ «قدرت فساد میآورد، پس جای انسانهای متخلق نیست» و ... . اما وقتی که به سیره پیامبر خوبیها و بزرگترین منادی اخلاق در جهان مینگریم مییابیم که تمام زندگی وی درگیر سیاست و حکومت و مواجهه با، نه فقط ابولهبها و ابوجهلها و ابوسفیانها، بلکه با قیصرها و کسریها، بود؛ او نه فقط در دوره حیات خود اهتمام جدی به حکومت و سیاست داشت، بلکه برای پس از خود نیز نگران بود و بارها و بارها بر جانشینی علی علیهالسلام تاکید کرد؛ و مردمی که رابطه ضروری دین و اخلاق با سیاست را نمیفهمیدند با او همراهی نکردند.
بسیاری هنوز هم که هنوز است یا از فراز و فرودهای حکومت نبوی بیاطلاعاند یا اگر هم اطلاع دارند به خاطر تلقی سادهلوحانهای که از حکومت دینی دارند، از تحلیل آن عاجزند: این چه پیامبر اخلاقی است که از زمانی که امکانش برایش فراهم شد حکومت را به دست گرفت؟ این چه حکومت دینیای است که به محض اینکه وارد میدان شد، منافقان هم در دور و بر آن پیدا شدند و تا نزدیکترین مراکز قدرت حکومت پیش رفتند؟ این چه وضعیتی است که دائم درگیر جنگ با این و آن است؟ و این چه حاکمی است که صدور انقلاب اسلامی، و دستگیری از انسانهای پابرهنه، برایش مهمتر از حفظ رابطه با ابرقدرتهای زمانه (ایران و روم) است؟! پیامبر به عنوان رهبر و حاکم جامعه اسلامی، حاضر نبود بر سر اصول خویش با یهودیان و مشرکان کنار بیاید؛ لذا جامعهاش دچار انواع مشکلات شد، از محاصره اقتصادی گرفته تا درگیریهای نظامی؛ اما نه هیچگاه به بهانه مشکلات اقتصادی، حکومت را رها کرد، و نه هیچگاه بر سر آرمانهایش پای میز مصالحه نشست؛ یادمان باشد این حاکم همان رهبری است که داعیهدار اخلاق و معنویت در عالم گشت و عارفترین عارفان نیز در سیر و سلوک معنوی خویش به گرد معراج وی نرسیدند. او نهتنها قدرت را مایه فساد نمیدانست بلکه معتقد بود قدرت باید در دست اخلاقیترین افراد قرار بگیرد تا بتوان جامعه را به سمت مطلوب پیش برد، سمت مطلوبی که مطلوبیتش نه در رفاه و نظم مادی، بلکه در عزت یافتن مسلمانان و رشد معنوی عظیمی بود که در جامعه حاصل میشد، هرچند تحلیلگران سطحینگر فقط سختیهای مادی آن برای جامعه دینی را میدیدند و دائم از این همه سختی غرغر میکردند.
این گونه بود که گسترش اسلام دائما با سختی توام بود و زمانی هم که نوبت به امام صادق علیهالسلام رسید، ایشان با همه تنگناها و سختیهای زمانه از تلاش برای عمق بخشیدن به اسلام در جامعه فروگذاری نکرد و عاقبت هم در این راه به شهادت رسید.
آری انقلاب ما هم اگر انقلابی اسلامی است و همان راه را در پیش گرفته، پس همان سرنوشت را پیش روی دارد؛ باشد که این انقلاب به انقلاب عظیم موعود جهانی متصل گردد، انقلاب عظیمی که بر اساس روایات متعدد- و برخلاف تلقی ساده لوحان - نه در رفاه و راحتی، بلکه در غرقاب خون و عرق به ثمر خواهد رسید و فتنههایی عظیم را در مسیر خود متحمل خواهد شد و ریزشها و رویشهای فراوانی را شاهد خواهد بود؛ باشد که با تمرینی که در این انقلاب میکنیم آماده سختیهای آن انقلاب عظیم جهانی شویم و در مسیر این سختیها صابر و شاکر، نه بلکه صبار شکور باشیم و به ایام الله امیدوار باشیم و طعنههای آنانی که امیدی به ایام الله ندارند ما را از راهی که در پیش گرفتهایم سست نکند.
حسن ختام کلامم را این سخن گهربار پیامبر صبر و شکر قرار میدهم که وقتی از او پرسیدند که چه کسانی در دنیا بیش از همه به سختی و بلا مبتلا میشوند، فرمود: پیامبران، سپس آنانکه به ایشان شبیهترند و و باز هم شبیهترها؛ مومن به اندازه ایمانش و خوبیِ عملش مبتلا میشود، پس آنکه ایمانش درست و عملش نیکوست، بلایش شدید خواهد بود، و آنکه ایمانش سخیف و عملش قلیل، بلایش اندک. «سُئِلَ صلی الله علیه و آله: مَنْ أَشَدُّ النَّاسِ بَلَاءً فِی الدُّنْیَا؟ فَقَالَ: النَّبِیُّونَ ثُمَّ الْأَمَاثِلُ فَالْأَمَاثِلُ وَ یُبْتَلَى الْمُؤْمِنُ عَلَى قَدْرِ إِیمَانِهِ وَ حُسْنِ عَمَلِهِ فَمَنْ صَحَّ إِیمَانُهُ وَ حَسُنَ عَمَلُهُ اشْتَدَّ بَلَاؤُهُ وَ مَنْ سَخُفَ إِیمَانُهُ وَ ضَعُفَ عَمَلُهُ قَلَّ بَلَاؤُهُ» (تحف العقول، ص39).